زخم دلم مرهم ندارد
آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

مثال حال من چون كوه گشته

شبيه قصه مجنون گشته

روم بر قله كوه بيستون

كه فرياد از غمت برآرم

چرا اينگونه گشته قصه ما؟

ره عشق است و غصه از دل ما

مگر عاشق شدن تنها نشستن

به اميد نگاه منتظر نيست ؟

مگر عاشق نبودم از نگاهت ؟

چرا پژمرده گشته حال قلبم

مگر مرهم نبودم بر دل تو ؟

چرا زخم دلم مرهم ندارد؟

نگارا خسته گشته قلب و جانم

نفس بر جان ندارد حال زارم

دگر روزهاي من رنگي ندارد

به شب هايش چه گويم ماه ندارد

نميدانم دگر بر پا بمانم

و يا نيمه شب جان سپارم

اگر امشب بگويند كه يك بار

به لب آرزويي بر آر

تو مي داني چه ميخواهم بگويم

گر از يادت برفتم باز آور

چگونه آشنا گشتم به يادت

بدان تا لحظه جان دادن من

تبسم بر لبت چون ماه دارم

 

 

 

 




تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:دل نوشته هاي خودم , زخم دلم مرهم ندارد, | 19:8 | نويسنده : زهره |